از کجاها به اين ص�حه سر می زنند؟

Powered by Blogger
ATOM Feed

www.flickr.com
[ سه‌شنبه، مرداد ۰۲، ۱۳۸۶ ]  ::  [ حامد. د ]

خرید نوت‌بوک - تکميل شد

چند وقت پیش مجتبی در مورد چگونگی خرید لپ‌تاپ مطلبی نوشت و توضیح داد که طی چه روندی به لپ‌تاپ مورد نظرش رسیده. مطلب خوبی بود، که با استقبال خوبی مواجه شد و هنوز هم بنابر نظر آمارگیر سایت از مطالبیه که بازدیدکننده جذب وبلاگ می‌کنه. من‌هم چندروزی هست که صاحب یک لپ‌تاپ شدم و مایلم دلیل و چگونگی خریدمو به سمع و نظر دوستان برسونم، باشد که مفید فایده افتد!
به‌دنبال لپ‌تاپ با این مشخصات بودم:
1. سی‌پی‌یو و رم خوبی داشته باشه. سی‌پی‌یوش Core 2 Duo و حداقل 1.83 GHZ باشه. رم هم یک گیگ به بالا.
2. از اونجایی که به دنبال اجرای نرم‌افزارهای سه‌بعدی و بازی نیستم (و دوست ندارم سخت افزار وسوسه کننده‌اش رو هم داشته باشم) گرافیک integrated یا همون share برام کافی بود.
3. سبک و کوچیک باشه (14 اینچ)
4. بودجه‌ام یک ملیون و صد بود.

از چهار عامل فوق همونطور که مشخصه عامل اصلی بودجه است، همین بودجه باعث شد که دور لپ‌تاپ‌های سونی و HP رو خط بکشم. برندهای دیگه مثل توشیبا و لنوو (شرکت چینی که نوت‌بوک‌های IBM رو می‌زنه) و گیگابایت رو هم اسما به‌شون اعتمادی نداشتم و کسی هم نشنیده بودم توصیه کنه. پس می‌مونه DELL که لپ‌تاپ‌هاش با توجه به مشخصاتش در مقایسه با امکانات مشابه،‌ ارزون‌ترینه . برند‌های متداول DELL در بازار با رنج قیمت مورد نظر من Inspiron 6400 و Inspiron 640m هستند. اولی بزرگتره ("15.4) و دومی کوچکتر (14.1") هردو با مشخصات متنوعی از CPU و رم و گرافیک در بازار موجودند. از اونجایی که به دنبال نوت‌بوک کوچکتری بودم (دانشجوی خوابگاهی‌ی درسفر: هرچه سبکتر و کوچکتر بهتر!) 640m یا به نام دیگه 1405E رو انتخاب کردم با این مشخصات:
سی‌پی‌یو: Core 2 Duo 2GHz, 4MB Cash L2, T7200
حافظه (Ram): یک گیگ
گرافیک: Share 224MB (در واقع up to 224 MB که حداقلش 8MB است)
هارد: 160 SATA
باتری: سه ساعت، 5 سلولی
سیستم‌عامل: ویستا Basic

با احتساب 4 درصد برای گارانتی و 5 تومن برای موس، این سیستم شد یک ملیون و صدوبیست پنج تومن. نوت‌بوک‌های DELL یا ساخت ایرلند هستند یا مالزی. ایرلندی‌ها برای بازار اروپا تولید می‌شه و مالزی برای بازار آسیا. نوع اول کمی گرونتر هستند و اینطور که من شنیده بودم با اینکه اسم اروپایی داره اما بعضا کیفیت بسته‌بندی و تهیه‌ی پایین‌تری هم داره، برای همین بی‌خیال محل ساخت شدم و مالزی رو گرفتم.
و اما کارایی: ویندوز ویستا روی این سیستم با رم یک گیگ خیلی کند اجرا می‌شه. وقتی ویندوز به همراه همه‌ی نرم‌افزارهای جانبی اولیه بالا بیاد، بدون اینکه هیچ برنامه‌ی دیگه‌ای اجرا بشه حدود 650 MB از حافظه مصرف می‌شه که خیلی زیاده! عملا چیزی برای بقیه باقی نمی‌ذاره. برای همین من روی سیستم XP نصب کردم وتا الآن که از سرعت راضی هستم. مثلا دو تا MATLAB هم‌زمان براحتی RUN می‌شه و برنامه اجرا می‌کنه. (البته این نکته که چطوری می‌شه Vistaی اولیه روی سیستم رو حفظ کرد و در کنارش XP نصب کرد خودش موضوع مفصلیه که اگر حس‌اش بود بعدا در موردش می‌نویسم.) دیگه اینکه سیستم بیشتر از اونی که انتظار داشتم گرم می‌شه که برای تابستون و گرما ویژگیه منفی اما قابل تحمله. ایراد عمده‌ی دیگه‌ای به نظرم نمی‌رسه.
در سایت خوب Notebook Review این نوت‌بوک رو به کسانی پیشنهاد کرده که دنبال چنین چیزی هستند:
"I want a notebook that's pretty easy to carry around and can even be used on a plane. I'm on a tight budget and don't want to pay more than eight hundred dollars or so, but I really don't want to sacrifice performance. I have no plans to play the latest games, but I want good multimedia capabilities and a pretty high resolution. I'd also like it to be sturdy."









نکات تکميلي:
1. همونطور که در کامنت‌ها هم گفتم وزن اين مدل 2.4 کيلوگرمه و وزن مدل 6400 در کاتالوگ‌ها 2.8 کيلو. به‌طور کلي وزن، به کاربر، نوع کيف و ميزان لوازم جانبي که کاربر حمل مي‌کنه، بستگي داره. اين وزن براي کسي با قد و هيکل من فعلا قابل قبول بوده.
2. گرماي نوت‌بوک به نظر من بيش از حده. وقتي نوت بوک رو براي مدت زيادي روي پات نگه‌داري اين گرما آزاد هنده مي‌شه همچنين براي تايپ کردن با زمان طولاني دماي سمت چپ کيبورد بيش از حده.
3. ويندوز ويستا بخشي داره که سيستمو ارزيابي مي‌کنه و به بخش‌هاي مختلف اون امتياز مي‌ده. اين بخش به قسمت‌هاي اين سيستم شامل پردازنده، رم و هارد امتياز بين 4.5 تا 4.9 داد (از 5). امتيازهاي خوب و قابل قبولي هستند فقط به گرافيک سيستم امتياز3.1 داد که با توجه به share بودن و حداقل 8MB بودن حافظه‌ي گرافيک امتياز کم اما قابل انتظاري است.
4. کيبورد اين نوت‌بوک Lable عربي ندارد.
5. من نمي‌تونم خروجي S-video نوت بوک روي TV بفرستم. رابطي که دارم از نوع چهارپينه و پورت s-video اين سيستم از نوع هفت پينه اما اين مسله نبايد ربطي به ماجرا داشته باشه. کسي راه حلي سراغ داره؟

برچسب‌ها: , , , ,



..................................................................................................................................

[ دوشنبه، تیر ۲۵، ۱۳۸۶ ]  ::  [ عليرضا ]

تیتر نداریم ... یک مطلب بی سر و صدا

بالای تپه­ای ایستاده بود، تنها. مشرف بر کوه­های اطراف. شلوار کردی خاکستری و تی­شرت راه راه زرد و سفید به تن داشت. شلوارش خاک آلود و تی­شرتش چرک بود. تا چشم کار می­کرد کوه بود و کوه. گرما و خشکی بیداد می­کرد. هیچ نوع علفی در آنجا جرات روییدن نداشت. بیشتر از یک ساعت تا جاده­ای که در روز کمتر از انگشتان دست رهگذر می­دید، فاصله داشت. نگهبان چاه نفت بود همدمی به جز مار و عقرب نداشت و ما که به اشتباه مسیری را رفته بودیم، دیدیمش.

و از اون روز مدام با خودم می­گم توی اون برهوت از اون بالا چی می­دید؟ به چی فکر می­کرد؟ به آینده­ش!؟
دوست داشتم بفهمم که آیا می­دونه نفت بشکه­ای چند دلاره؟ ما روزانه چند بشکه نفت صادر می­کنیم؟ می­دونه انرژی هسته­ای حق مسلمشه؟ و هزار و یک سوال دیگه که نفهمیدم و نشد که ازش بپرسم.

ولی یه چیز رو خوب می­دونم که یک نفر هست که روزانه قریب به 3،800،000 بشکه نفت ِ 62 دلاری می­فروشه بدون اینکه از وجود نگهبان­های چاه­های نفت خبر داشته باشه و خنده­دار اینجاست که مدام دم از عدالت می­زنه.


..................................................................................................................................

[ یکشنبه، تیر ۲۴، ۱۳۸۶ ]  ::  [ حامد.م ]

جلسه دفاع از پايان ­­نامه كارشناسي ارشد


مدلسازي و كنترل يكسوساز تصحيح كننده ضريب توان به روش

تقريب تكه­ اي خطي تبار(Piece-Wise Affine)


ارائه دهنده: حامد ملا احمديان كاسب

مكان: دانشگاه شریف، دانشکده برق، ساختمان جديد، اتاق 316

زمان: چهارشنبه 27/4/86- ساعت 8:30



..................................................................................................................................

[ جمعه، تیر ۱۵، ۱۳۸۶ ]  ::  [ Mohammad Hosseini ]

دارم برای پروژه توزیع مقاله می‌خونم؛ حامد زنگ می‌زنه. آخرین باری که اومد اینجا برق رفته بود و ماهی داشتیم برای شام. دوباره ماهی داریم. قصد خرید داره و می‌خواد که همراهیش کنم. می‌گه تا یک ساعت دیگه می‌رسه.

می‌ریم شهر کتاب مرکزی تقاطع حافظ و زرتشت. هرکسی می‌رسه به علاقه خودش اینجا. من وسط کتابا و پوسترها پرسه می‌زنم. حامد می‌یاد، چیزی انتخاب کرده. می‌گه این دلنگونه و هر دو به سبک دوتا همشهری تو یه شهر دور می‌خندیم، به یاد بعضی چیزهای کوچیک. می‌خواد پولش رو حساب کنه که می‌بینیم یه چیزی کم داره. دوباره می‌گردیم. هوای شهر کتاب خنکه و این همه کلمات پراکنده به آدم اجازه دل کندن ساده رو نمی‌ده. برای بار دوم پول خریدش رو می‌ده و می‌زنیم بیرون.

گرمای بیرون آدم رو یاد هبوط می‌ندازه. حافظ رو می‌ریم پایین و از یه نفر آدرس وصال رو می‌پرسیم. هوا تاریک شده و خیابون شلوغه. حامد با آستین کوتاه نارنجی و جین آبیش راه می‌ره و گاهی پذیرای تیکه‌های من می‌شه. حرف می‌زنیم، می‌‌شه گفت زیاد. از زندگی با تمام طول و عرضش. ماشین‌ها به سرعت می‌گذرن.

وسط بلوار کشاورز می‌شینیم. بستنی میوه‌ای می‌خوریم. هنوز حرف می‌زنیم. می‌چسبه، هر دوش. می‌یاد بالا کیفش رو برمی‌داره، با لبخند از اتاق بیرون می‌ره. سه ساعت با هم بودیم.



..................................................................................................................................