اول از همه عذر خواهی می کنم بابت اینکه یک موضوع شخصی رو اینجا می نویسم. حقیقتش اینه که بنده طی یک تصمیم انقلابی می خوام این چهارده روزی رو که بیکارم(چهارده روز کار می کنم و چهارده روز بیکارم) یه کاری برای خودم دست و پا کنم. چرایش بماند. ببینید با شرایطی که دارم و در زیر می نویسم، می توانید در حقم برادری شاید هم خواهری کنید و دستم را جایی بند کنید. پیشاپیش متشکرم (چیه انتظار نداشتین منم از این حرفا بلد باشم)
شرایط: - چهارده روز هستم، چهارده روز نیستم. - همان (گلاب به رویتان) چس مثقال سوادی هم که از مهندسی برق کسب کرده بودم پریده است، در نتیجه کسی هستم که زمانی الکترونیک خوانده است و الان فقط در حد الکتریسته ی دبیرستان از برق می داند. - حقوق نمی خوام، حتی یک، یک قرانی( آخر می دانید که ما در شرکت نفت کار می کنیم و چپ مان پر است و احتیاجی به این چندر غاز مواجب مهندسی نداریم). - فقط می خوام جایی باشه که یادم بیاره اون پنج سال کذایی با چه معلوماتی سر و کار داشتم و اگه بتونم معلومات جدیدی کسب کنم که می شه نور علی نور. - در ضمن در چهارده روزی هم که نیستم می تونم تا حدودی کار نحقیقاتی که نیاز به اینترنت و این جیگول بازی ها نداشته باشه، انجام بدم.
در آخر اینکه این که این وبلاگ ما را بخوانید و حتما نظر بدهید تا ما احساس کنیم خیلی خوب می نویسیم و همین اعتماد به نفس کاذب موجب شود که نویسنده شویم و بتوانیم تمام آنچه که ما را به نوعی به برق وصل می کند را ببوسیم و بگذاریم کنار و اسم شما را هم در مقدمه ی اولین کتابمان می آوریم، سگ خور.