از کجاها به اين ص�حه سر می زنند؟

Powered by Blogger
ATOM Feed

Archive


www.flickr.com
[ یکشنبه، مرداد ۳۰، ۱۳۸۴ ]  ::  [ Maryam ]
چه بايد کرد خداي من
تو که مي روي – اينقدر راسخ – اينقدر استوار
و مرا مجالي نيست تا در پي ات اشک ريزان روانه آيم
و تو هرگز بر نمي گردي تا ببيني
مرا مجال اشک ريختن نيز پشت سرت نيست
خداي من
که مي روي اينسان استوار و خموش
و حتي نمي گويي به کدام سو تا ما قبله کنيم
چه تند مي روي خداي من
بعد تو آيا دوباره خورشيد سر خواهد زد؟
و آيا مد امشب را بازگشتي خواهد بود؟
بعد تو اگر خورشيد ديگر نتابد ما چه کنيم؟
اگر دريا ديگر به بسترش باز نگردد
و هي پيش بيايد و پيش بيايد
ما کجا ساحل کنيم؟
بعد تو اگر درختي ديگر ميوه نداد؟
اگر گاوي ديگر شير نداد؟
بعد تو خدا
اگر پدر ما را ديگر به خانه راه نداد
ما چه کنيم؟
خداي من که ديگر رفته اي و هيچ از اين حرفها نمي خواني
و ما هر چه بنشينيم و داد بزنيم و شعر بگوييم
تو هيچ کدام را نمي شنوي
و
و من ديگر بايد همينجا ساکت شوم
همينجا در آخر همين برگه کاغذ
و تو خداي بزرگ
يادم هست که جايي خوانده بودم که بزرگ بودي
و بخشنده و مهربان
فردا اگر خورشيد در آمد
و دريا به بسترش بازگشت
و گاوها شير داشتند و درختان ميوه
من در دهکده هاي دور
که مردمانش کودنند و زود باور و اصيل
معلم خواهم شد
و به بچه ها درس خواهم داد
" به نام خداوند بخشنده مهربان " را
و نامت را نگه خواهم داشت

تا روزي که تو دوباره بيايي


..................................................................................................................................