" ای ... ها. اگه بچه های هفتاد و نهی بودن هیچکدوم امتحان نمی دادن!"
به نقل از یکی از اساتید محترم بعد از اینکه بی خبر از دانشجوهاش کوئیز گرفته بود.
معلومه! ما هفتاد و نهی ها-البته برقی هاش- با همه دانشجوهای دنیا فرق داریم. ما. فقط ماییم که می تونیم یه مجموعه 120-130 نفری باشیم و یه وبلاگ جمعی که روزی حداکثر 7 تا بازدید کننده داره. فقط ما می تونیم یه "نسل مانا" داشته باشیم که فقط به اندازه دو شماره-اگه اشتباه نکنم- مانا باشه. آره,فقط ماییم که به طرز معنی داری بالاترین معدلهامون از ورودی های دیگه کمتره.
کنکور کارشناسی ارشد 82 یکی دیگه ار عرصه هایی بود که توانایی های گروه برق دانشگاهمون و صد البته ورودی های 79 به ظهور پیوست. شکی نیست که عمده افتخار این پپروزی باید به پای گروه نوشته بشه ولی حق برق 79 رو هم نباید با بی انصافی نادیده بگیریم.
کلاس... ,کلی دانشجوی محترم. استاد میگه:" جلسه بعد کوئیز می گیرم."
- کلاس شباهت پیدا می کنه به بازار سبزی فروشی بابلسر سا عت 5.5 صبح. آلودگی صوتی به اندازه پرتاب شونصد تا شاتل کاملا مشهوده. آدم احساس می کنه زنده ست. استاد کلی آدم می بینه که نظراشون براشون مهمه. استاد محترمه,ما هم به خودمون حق می دیم. همین.
- همه به هم نگاه می کنن. کمی صدای پچ پچ میاد, اما کسی روش نمیشه! بلند حرفشو بزنه. استاد با لبخندی کلاس رو ترک می کنه. اما نمی دونم چی دیده این بار.
اگه تنها همین یه اتفاق ساده هم یادم بمونه, هر وقت یادم بیاد که منم هفتاد و نهی بودم یه حس خوب و زنده باهش میاد.
به همین سادگی.