از کجاها به اين ص�حه سر می زنند؟

Powered by Blogger
ATOM Feed

Archive


www.flickr.com
[ شنبه، فروردین ۲۲، ۱۳۸۳ ]  ::  [ Ghazale ]
نوشتن تو این وبلاگ بعد ماجراهای این چند روز جور دیگه ای شده ،،،

این صفحه یه فرق گنده با قبل داره ؛ هواش سنگین ِ ، خیلی سنگین ِ ، هرچند در ظاهرچیزی معلوم نیست . هرچقدرم سعی کنیم به روی خودمون نیاریم و وبلاگ روال همیشگیشو داشته باشه یه جورایی محال ِ ...

تو این روزا خیلیا ازدیدن و خوندن این صفحه و کلمات و جملاتی که کنار هم چیده شده رنجیدن ، میدونم این صفحه کینه هایی رو به وجود اورده و زخم هایی رو تازه کرده ؛ دلم میخواد یه جوری این جو سنگین شکسته بشه ...

کاشکی نگاهی به خودمون میکردیم ؛ نگاهی به شناسنامه هامون و به آینده ء نزدیک ، که قرار چی بشیم و دیگران قرارِ چی ما رو مخاطب قرار بدن و چی ازمون بخوان ...
و بعد نگاهی به اونچه اینجا گذشته مینداختیم ...
حیف ما که به خاطر این چیزا میشکنیم و حیف این صفحه که به خاطر این چیزا سیاه میشه ...
امیدوارم شماام با من هم عقیده باشین و هممون به هم کمک کنیم ...

لعنت به سوء تفاهما و لعنت به هر چی قادر ِ ما روبه اینجا بکشون ِ ؛ ...


یکی از قشنگترین و ساده ترین شعرهای شاملو که بهتر از اون چیزی به ذهنم نرسید تقدیم به همه ...


روزي ما دوباره كبوترهايمان را پيدا خواهيم كرد
و مهرباني دست زيبائي را خواهد گرفت.



روزي كه كمترين سرود
بوسه است
و هر انسان
براي هر انسان
برادري ست.

روزي كه ديگر درهاي خانه شان را نمي بندند
قفل
افسانه ئيست
و قلب
براي زندگي بس است.

روزي كه معناي هر سخن دوست داشتن است
تا تو به خاطر آخرين حرف دنبال سخن نگردي.

روزي كه آهنگ هر حرف، زندگي ست
تا من به خاطر آخرين شعر رنج جست و جوي قافيه نبرم.

روزي كه هر لب ترانه ئيست
تا كمترين سرود، بوسه باشد.

روزي كه تو بيائي، براي هميشه بيائي
و مهرباني با زيبائي يكسان شود.

روزي كه ما دوباره براي كبوترهايمان دانه بريزيم . . .
و من آن روز را انتظار مي كشم
حتي روزي
كه ديگر
نباشم.






..................................................................................................................................