" بالاخره و بعد از مدتها انتظار ملت ایران ، اسکناس دو هزار تومنی به بازار عرضه شد و در اختیار ملت شریف قرار گرفت "
این آغاز یه گزارش احمقانه از یه گزارشگر ... بود که با کلی آب و تاب و با یه صدای پر و گلوی بادانداخته که تو همهء مجریا رایج شده و به مناسبت بیرون اومدن اسکناس 2000 تومنی تهیه شده بود ، واقعن عجیب ِ ؛ گند زدن به اقتصاد یه مملکت و بی ارزش کردن پولش این همه صدا کلفت کردن و باد انداختن داره ؟! (تازه بماند که اشاره اییم کرد به اسکناسای تقلبی که مدتها جلوتر در اومده بوده ؛ بالاخره همه چیمون باید به همه چیمون بیاد دیگه ...)
این گزارش منو یاد یه شعر از ابن یمین انداخت ؛ اگه جاییش اشتباه معذرت ...
آنکس که بداند و بداند که بداند ؛ اسب شرف از گوهر گردون برهاند
آنکس که بداند و نداند که بداند ؛ آگاه سازید که بس خفته نماند
آنکس که نداند و بداند که نداند ؛ لنگان خرک خویش به منزل برساند
آنکس که نداند و نداند که نداند ؛ در جهل مرکب ابدالدهر بماند
بگذریم ...
یه تیکه از کتاب کویر دکتر شریعتی تقدیم به شما ...
دوست داشتن از عشق برتر است
عشق یک جوشش کور است و پیوندی از سر نابینایی . اما دوست داشتن پیوندی خودآگاه و از روی بصیرت روشن و زلال .
عشق در غالب دل ها ، در شکل ها و رنگها ی تقریبن مشابهی متجلی میشود و دارای صفات و حالات و مظاهر مشترکی است اما دوست داشتن در هر روحی جلوه ای خاص دارد و میتوان گفت که به شمارهء هر روحی ، دوست داشتنی هست .
عشق باشناسنامه بی ارتباط نیست و گذر فصلها و عبور سالها بر آن اثر میگذارد ، اما دوست داشتن در ورای سن و زمان و مزاج زندگی میکند و بر آشیانه بلندش روز و روزگار را دستی نیست ...
عشق جنون است و جنون چیزی جزء خرابی و پریشانی " فهمیدن " و " اندیشیدن" نیست اما دوست داشتن در اوج معراجش از سر حد عقل فراتر میرود .
عشق زیبایی های دلخواه را در معشوق میافریند و دوشت داشتن زیبایی های دلخواه را در دوست میبیند و می یابد .
عشق در دریا غرق شدن است و دوست داشتن در دریا شنا کردن .
عشق همواره با شک آلوده است و دوست داشتن سراپا یقین است .
از عشق هر چه بیشتر مینوشیم سیرابتر میشویم و از دوست داشتن هر چه بیشتر تشنه تر .
عشق نیرویی در عاشق که او را به معشوق میکشاند و دوست داشتن جاذبه ای در دوست که دوست را به دوست میبرد . عشق تملک معشوق است و دوست داشتن تشنگی محو شدن در دوست .
عشق معشوق را مجهول و گمنام میخواهد تا در انحصار او بماند زیرا عشق جلوه ای از خودخواهی و روح تاجرانه ء آدمی دارد اما دوست داشتن دوست را محبوب و عزیز میخواهد و میخواهد که همهء دلها آنچه را او از دوست در خود دارد داشته باشند که دوست داشتن جلوه ای از روح خدا ئی و فطرت اهورایی آدمی است .
در عشق رقیب منفور است و در دوست داشتن است که " هواداران کویش را چو جان خویشتن دارند " که حسد شاخصهء عشق است ، چه عشق را طعمهء خویش میبیند و همواره در اضطراب است که دیگری از چنگش نرباید و اگر ربود با هر دو دشمنی میورزد و معشوق نیز منفور میگردد و دوست داشتن ایمان است و ایمان یک روح مطلق است ، یک ابدیت بی مرز است ، از جنس این عالم نیست .
عشق لذت جستن است و دوست داشتن پناه جستن .
عشق گاه جا به جا میشود و گاه سرد میشود و گاه میسوزاند اما دوست داشتن از جای خویش از کنار دوست خویش بر نمیخیزد ، سرد نمیشود که داغ نیست ؛ نمیسوزاند که سوزاننده نیست .
عشق اگر پای عاشق در میان نباشد نیست . اما در دوست داشتن جزء دوست داشتن و دوست سومی وجود ندارد ...
...
آری ! تو باید بی من دست در آغوش لحظات سرشار از بودن و زندگی کردن باشی و زندگی کنی ... باشی و زندگی کنی ... باشی و زندگی کنی ...
آری ! باشی و زندگی کنی ... که دوست داشتن از عشق برتر است و من ، هرگز، خود را تا سطح بلندترین قلهء عشقهای بلند پایین نخوهم آورد .